امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

قانون نانوشته...

 

جدایی عشق از عاشق ، قانون نانوشته است

سهم من از قصه عشق همین دو خط نوشته است

 

ببین چگونه پیر شدم، ببین چگونه خسته دل

سهم دل از عشق تو هم ، همین دل شکسته است

 

افسار این اسب سفید تمام راه دست تو بود

قسمت این عشق سفید سقوط به عمق دره است

 

قاضی به این مشکل ما خدا شود در آن جهان

شاهد من به نزد او ،اسب دو پا شکسته است


ثواب این گناه تو، جدایی من از تو شد

ولی دلم به حکم او، به انتظار نشسته است...

 

 

 




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 79
بازدید دیروز : 65
بازدید هفته : 242
بازدید ماه : 232
بازدید کل : 232026
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ